محل تبلیغات شما

((دشمنان)) داستان کوتاهی است از آنتوان چخوف، نویسنده و نمایشنامه نویس مشهور روس، که در آن مسئله مهمی را مطرح می کند که بسیار در روابط فردی و شهرنشینیِ تک تکمان به ما یاری می رساند. 

چیزی که چخوف در این داستان مطرح می کند طرح این مسئله است که ریشه دشمنیِ انسان ها از کجا تغذیه می کند؟ چخوف بر روی بُعد روانیِ مسئله دست می گذارد. به صورت ساده، کینه ورزی و تنفر و قضاوت های ناعادلانه در‌ مورد یکدیگر و ظاهر شدن افکار غیر انسانی و ظالمانه در ذهن ، در لحظاتی که غم وجود دارد بیشتر از مواقعی است که یک انسان احساس خوشحالی و رضایت دارد، به عبارت دیگر انسانی که غرق در غم  و اندوه است بیشتر مستعدِ آسیب زدن به خود و دیگران است. بنابر این این مسئله ساده اما مهم به سایر مفاهیم زندگی بسط داده می شود . جامعه ای که انسان هایش احساس رضایت ندارند، بیشتر به خود و دیگران و محیط زیست آسیب وارد می کنند. 

البته که نتایج مختلف دیگری هم می شود از داستان گرفت. اینکه در مواقعی که غمگین هستیم  ممکن است افکاری ناعادلانه و محکومیت هایی بی رحمانه در ذهنمان پدیدار شود، در نتیجه نباید در این افکار غرق شد بلکه آن را به حال خود رها کنیم تا زمان ، این رباینده ی بزرگ، کار خودش را بکند.  شاید ریشه ی بسیاری از دشمنی ها و کینه ورزی هایی  که انسان ها به هم روا می دارند را بتوان به این داستان پیوند داد. 

 

در هر صورت این داستان وقت شما را زیاد نمی گیرد و مطالعه  ی آن در این روزهای سرد زمستانی لذتی دو چندان دارد. 

این داستان به همراه داستان های دیگری از چخوف در یک مجموعه گرداوری شده است و تا آنجا که اطلاع دارم  دو ترجمه خوب از آن در دسترس است. 

اول ترجمه ی (( احمد گلشیری )) و بعد خانم (( سیمین دانشور))

جمله ای زیبا از فیلمِ (( اینک آخر الزمان))

شعر (( خیال پردازی شبانه)) از فردریش هولدرلین

در ابتدا کلمه بود، کلمه نزد خدا بود. کلمه، خدا بود.

داستان ,انسان ,چخوف ,مسئله ,ی ,ها ,در این ,این داستان ,و دیگران ,می شود ,کینه ورزی

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها