محل تبلیغات شما

 

 

 

 

مقدمه ای از آرتور تلر بر این کتاب کوچک:

 

(( چند سال پیش، هنگامی که برای نخستین بار دوست بازیافته را می خواندم، در نامه ای به فرد اولمن ( که در آن زمان او را به عنوان یک نقاش می شناختم) نوشتم که کتاب او را یک شاهکار کوچک می دانم، و این عنوانی است که شاید به توضیح مختصری نیاز داشته باشد. کتاب را از آن نظر (( شاهکار کوچک)) خوانده بودم که حجم اندکی داشت و این احساس را به دست می داد که علی رغم موضوعش، که یکی از دردناک ترین فاجعه های تاریخ بشر است، با لحنی آرام و سرشار از دلتنگی نوشته شده است.

این کتاب ، از نظر حجم، نه رمان است و نه نوول، بلکه قصه ای است. تفصیل و گستردگی رمان را ندارد اما نوول هم نیست زیرا نوول معمولا گوشه یا مقطعی از زندگی را می نمایاند، حال آنکه قصه از آن کامل تر و نوعی رمان بسیار کوچک است. فرد اولمن در نوشتن چنین رمان کوچکی بسیار موفق بوده است، شاید از این رو که مانند هم نقاشان خوب می داند چگونه جزییات تصویری را که می خواهد بکشد در چارچوب محدود بوم جا دهد، حال آنکه نویسندگان، متاسفانه، برای نوشتن تا بخواهند کاغذ در اختیار دارند.

موفقیت دیگر او در این است که توانسته است قصه ی خود را به زبانِ آهنگین بازگو کند که در عین حال هم سبک و غنایی و هم ژرف و نافذ است. هانس شوارتس، قهرمان کتاب می گوید: (( زخمی که بر دل دارم هنوز تازه است، و هربار که به یاد آلمان می افتم گویی بر آن نمک می پاشند.)) با این همه، خاطرات گذشته اش آمیخته است با آرزوی دیدار دوباره زادگاهش و (( تپه های لاجوردی منطقه شوآب که پوشیده از باغ ها و تاکستان ها بود و بر جای جای آن کاخ هایی جلوه می فروختند.)) یا (( جنگل سیاه که از درختان تیره اش بوی قارچ و عطر اشک عنبری سقز در هوا پراکنده بود و جویبارهایی پر از ماهی قزل آلا در لا به لای آن ترنم داشت که در کناره های آن ها کارگاه های چوب بری بر پا بود.)) هانس شوارتس را از آلمان رانده اند، پدر و مادرش سرانجام از فرط سرگشتگی خود را می کشند، با این همه آنچه از این قصه در خاطر می ماند عطر تاکستان ها و دهکده های کناره ی رود نکار و راین است. در این کتاب از خشم و خروش واگنری اثری نیست، چنان است که گویی موتسارت (( غروب خدایان)) واگنر را بازنویسی کرده است.

درباره دورانی که جسدهای آدمیان را ذوب می کردند تا از آن ها برای پاکیزگی نژاد برتر صابون بسازند، صدها کتاب بزرگ و قطور نوشته شده است. اما یقین دارم که این کتاب کوچک برای همیشه جایی در کتابخانه ها از آن خود خواهد کرد.))

 

 

 

توضیحات آرتور تلر برای معرفیِ این کتاب مهم و بسیار زیبا و به قول خود او این (( شاهکار کوچک)) به نظر بسنده می آید. اما دوست دارم کمی بیشتر به بررسی این اثر بپردازم. در ماه های اخیر کمتر در بلاگفا به نقد کتاب پرداختم با اینکه در این مدت از مطالعه ام کاسته نشد. اما کمتر دل و دماغ ان را داشتم که به نقد و بررسی بپردازم. اما (( دوست بازیافته)) اثر فرد اولمن چنان زیبا نوشته شده بود که نتوانستم به سادگی از کنار آن عبور کنم و تصمیم گرفتم کمی بیشتر در کنار آن ساکن بمانم و به لحظاتی که در داستان اتفاق می افتد، فکر کنم.

چه بگویم که شرح کتاب چیزی نیست جز دوستیِ بینِ یک یهودی با یک آلمانی و تاثیری که جنگ جهانی دوم بر این دوستیِ ناب وارد می کند. اما جالب توجه است که این کتاب ماجرای هیتلر و جنگ جهانی دوم را به حاشیه می راند و توجه اصلی را به لحظاتِ همراهیِ این دو دوست سپری می کند. شاید به این جمله از شخصیت اصلی داستان یعنی هانس شوارتس برمی گردد که می گوید:

 

(( ت کار بزرگ تر ها بود و ما مسائل خودمان را داشتیم. و حیاتی ترین مسئله ما این بود که یاد بگیریم چگونه بهترین استفاده را از زندگی بکنیم، بی آن که در پی کشف هدف زندگی باشیم - البته اگر واقعا هدفی داشته باشد، بی آنکه بخواهیم موقعیت بشر را در این کائنات بی کرانه ی ترسناک درک کنیم. این ها مسائل واقعی بود و اهمیتی جاودانه داشت، و به نظر ما بسیار اساسی تر از مسئله وجود گذرا و مسخره ی آدم هایی چون هیتلر و موسولینی بود))

 

به ادامه مطلب بروید.

 

 

 

 

 

جمله ای زیبا از فیلمِ (( اینک آخر الزمان))

شعر (( خیال پردازی شبانه)) از فردریش هولدرلین

در ابتدا کلمه بود، کلمه نزد خدا بود. کلمه، خدا بود.

کتاب ,ها ,کوچک ,های ,یک ,رمان ,این کتاب ,را به ,که در ,بود و ,از آن

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

منزل اجاره ای مشهد مقدس