محل تبلیغات شما

 

 

 

این پیش نمایش، در ملکوت آسمان ها، یعنی جایی که فرشتگان مقرب خداوندی حضور دارند، به نمایش در می آید. داستان فاوست در شب عید پاک یا رستاخیز مسیح صورت می گیرد. در این شب خداوند بر فرشتگان ظاهر می شود و فرشتگان وظایفِ الهی شان را به او گزارش می کنند. مثلا اینکه همه چیز تحت نظم و شکوه خود درست همانند روز اول است. اینکه زمین گرد خودش می چرخد و چهره ی زیبا و بهشتی اش را به چهره ی هراسناکش می دهد( گذر شب و روز) ، اینکه خداوند پیک های خود را که همان چهار فصل است به سوی زمین می فرستد و با ملایمت رنگ روزها را عوض می کند. و اینکه خورشید به روال همیشگیش در مسیر تعیین شده خودش در حال عبور است. سه فرشته ای که با خدا صحبت می کنند به ترتیب رافائل ( فرشته شکوفا کردن استعداد و خلاقیت- همینطور فرشته مرگ است، همان عزراییل) ، گابریل( فرشته رحم و شفقت و عشق و دوستی- همان جبرئیل)، میکائیل ( فرشته دوزخ- همانی که به فرمان خدا شیطان را از آسمان ها به زمین تبعید کرد) هستند. آن شب چون شب استثنایی محسوب می شود، از قضا مفیستوفلس( روح خبیث- تجسم شیطان) نیز می تواند با خداوند صحبت کند. هرچه که فرشتگان مقرب از نظم و زیبایی های آفرینش خداوندی دم می زند، شیطان از زمین گلایه دارد.

او در حضور خداوند جمله بسیار مهمی را بیان می کند که قابل تامل است:

(( پوزشم را پذیرا باش از اینکه چنین بی پیرایه با تو سخن می گویم/ از خورشید و افلاک چیزی برای گفتن ندارم/اما مردم را می بینم که سراسر در رنج و عذابند/خدای کوچک زمین، همچنان بر همان سرشت قدیم است، که از روز نخست بوده است/ زندگیشان بهتر می بود اگرپرتویی از فروغ الهی ات بر وی نمی تاباندی ، نامش را عقل نهاده، و چنان به کارش می برد که از هر حیوانی حیوان تر باشد./ دلم می سوزد برایشان وقتی می بینمشان، در روزهای فلاکتبار، غوطه ور، و حتی شرم دارم که آزارشان دهم با این وضع اسفناک))

 

خداوند که این سخنان را از شیطان می شود ، از فاوست به عنوان بنده ای که می توان به آن افتخار ورزید نام می برد. درست همانند زمانی که شیطان نزد خدا رفت و خداوند برای رد حرف های شیطان، نام ایوب را به زمان آورد و شیطان در پاسخ به او گفت که علت بندگیِ و فرمانبری ایوب از تو به دلیل نعمت هایی است که بدو دادی. آن نعمت ها را پس بگیر و بعد ایوب را ببین که چگونه در صف مشرکان قرار می گیرد.

شیطان که تمام بدبختی های انسان را از عقل او می داند، فاوست را کسی می داند که چون در نهایت عقل قرار گرفته( هم طبابت می کند و ستاره شناس است) او را از همه گمراه تر می داند چرا که این عقل مایه خوشبختی اش نشده و ذهن همواره تشنه ی او برای تسلط بر تمام علوم، به دنبال لذت می گردد.شیطان می تواند از همین راه فاوست را منحرف کند و او را غرق در لذت های مادی کند و بدین صورت او را در صف پیروان  خویش بکشاند. او اجازه ی گمراه کردنِ فاوست را از خداوند می گیرد. همینجا نشان میدهد که گوته به نیروی شر به صورت مستقل و جدا از اراده خداوندی اعتقاد ندارد. خداوند از پیشنهاد او استقبال می کند و چنین می گوید:

(( مادامی که روی زمین زندگی کند، وسوسه اش ممنوع نخواهد بود/ تا وقتی کسی راه برود، گمراه نیز می تواند شد/انسان نیز ، فعالیتش همواره رو به سستی می رود، و می خواهد که همیشه در تنبلی بیاساید./ بهتر است که موجودی بی آرام و قرار، کنارش بوده و به حرکتش در آورد))

بنابر نوشته های گوته و بسیاری از اندیشمندان دیگر مثل شیللر و شکسپیر و داستایفسکی وجود نیرویی به عنوان شر برای تکامل بشر اامی است. چرا که انسان در تضاد با بدی است که نیکی را بازشناخته و به سوی عروج رهسپار می گردد. در غیر این صورت با افولی ابدی درگیر شده و در سستی فرو می ماند.

جمله ای زیبا از فیلمِ (( اینک آخر الزمان))

شعر (( خیال پردازی شبانه)) از فردریش هولدرلین

در ابتدا کلمه بود، کلمه نزد خدا بود. کلمه، خدا بود.

شیطان ,خداوند ,کند ,فاوست ,های ,، ,را از ,کند و ,می کند ,می تواند ,را به

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

گروه آمادگی دفاعی ناحیه یک کرمانشاه